بوسه دادن در عشقبازی. (فرهنگ فارسی معین). بوسه در عشقبازی. (ناظم الاطباء) ، هستی و بودن. بعربی کون خوانند. (برهان). بودن و هستی. (آنندراج). بودن. کون. وجود. هستی. (فرهنگ فارسی معین). بودن. هستی و وجود. (ناظم الاطباء). پهلوی ’بویشن’ اسم مصدر از بودن. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین) : نه دشواری از چیز برترمنش نه آسانی از اندک اندر بوش’. فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص 244)
بوسه دادن در عشقبازی. (فرهنگ فارسی معین). بوسه در عشقبازی. (ناظم الاطباء) ، هستی و بودن. بعربی کَوْن خوانند. (برهان). بودن و هستی. (آنندراج). بودن. کون. وجود. هستی. (فرهنگ فارسی معین). بودن. هستی و وجود. (ناظم الاطباء). پهلوی ’بویشن’ اسم مصدر از بودن. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین) : نه دشواری از چیز برترمنش نه آسانی از اندک اندر بوش’. فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص 244)
عمل خروس باز. تربیت خروس برای جنگ، بجنگ اندازی خروس. (از آنندراج) ، مکاری. حیالی. (از آنندراج) : جهان بجنگ فکنده ست تاجداران را خروس بازی این پیر را تماشا کن. سلیم (از آنندراج)
عمل خروس باز. تربیت خروس برای جنگ، بجنگ اندازی خروس. (از آنندراج) ، مکاری. حیالی. (از آنندراج) : جهان بجنگ فکنده ست تاجداران را خروس بازی این پیر را تماشا کن. سلیم (از آنندراج)
بازی دختران با عروسک ها (لعبت ها). (یادداشت مرحوم دهخدا). عروسک بازی. رجوع به عروسک بازی شود، نوعی بازی است میان دو تا چهار نفر، با چهار مهره از یک رنگ و یک مهره به رنگی دیگر در عرصۀ نرد. (از یادداشت مرحوم دهخدا)
بازی دختران با عروسک ها (لعبت ها). (یادداشت مرحوم دهخدا). عروسک بازی. رجوع به عروسک بازی شود، نوعی بازی است میان دو تا چهار نفر، با چهار مهره از یک رنگ و یک مهره به رنگی دیگر در عرصۀ نرد. (از یادداشت مرحوم دهخدا)