جدول جو
جدول جو

معنی بورس بازی - جستجوی لغت در جدول جو

بورس بازی
دلال بازی، دلالی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَ / سِ)
بوسه دادن در عشقبازی. (فرهنگ فارسی معین). بوسه در عشقبازی. (ناظم الاطباء) ، هستی و بودن. بعربی کون خوانند. (برهان). بودن و هستی. (آنندراج). بودن. کون. وجود. هستی. (فرهنگ فارسی معین). بودن. هستی و وجود. (ناظم الاطباء). پهلوی ’بویشن’ اسم مصدر از بودن. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین) :
نه دشواری از چیز برترمنش
نه آسانی از اندک اندر بوش’.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص 244)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
عمل خروس باز. تربیت خروس برای جنگ، بجنگ اندازی خروس. (از آنندراج) ، مکاری. حیالی. (از آنندراج) :
جهان بجنگ فکنده ست تاجداران را
خروس بازی این پیر را تماشا کن.
سلیم (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
بازی دختران با عروسک ها (لعبت ها). (یادداشت مرحوم دهخدا). عروسک بازی. رجوع به عروسک بازی شود، نوعی بازی است میان دو تا چهار نفر، با چهار مهره از یک رنگ و یک مهره به رنگی دیگر در عرصۀ نرد. (از یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
صورت خود را به وضع و شکل دیگری ساختن، بهندی بهروپ گویند. (غیاث اللغات). عمل صورت باز. رجوع به صورت باز شود
لغت نامه دهخدا
(خِ)
بازی و رقص که خرس می کند. کنایه از اعمال مضحک و خنده آور:
بازی خرس برده از شمشیر
خرس بازی درآوریده بشیر.
نظامی
لغت نامه دهخدا
عمل مردم لوس، ننری
لغت نامه دهخدا
(هََ وَ)
در پی هوس رفتن. هوس باختن:
ببایدهوس کردن از سر به در
که دور هوس بازی آمد به سر.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از بوسه بازی
تصویر بوسه بازی
بوسه دادن در عشقبازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صورت بازی
تصویر صورت بازی
عمل و پیشه صورت باز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرس بازی
تصویر خرس بازی
عمل و شغل خرس باز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوس بازی
تصویر لوس بازی
عمل کسی که لوس و ننر است. یا لوس بازی درآوردن، لوس شدن ننری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
گنفجه آس بازی گنفنجه پاسور آسبازی جفتان (بازی بریج) منگ منگیا (قمار) بازی کرن بوسیله ورق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هوس بازی
تصویر هوس بازی
هوس، هوس بسیارداشتن، شهوت پرستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خروس بازی
تصویر خروس بازی
نوعی سرگرمی که در آن خروس ها را با هم به جنگ وامی دارند
فرهنگ فارسی معین
بوکسور، مشت باز، مشت زن
فرهنگ واژه مترادف متضاد